جدول جو
جدول جو

معنی داود عباسی - جستجوی لغت در جدول جو

داود عباسی
(وو)
ابن علی بن عبدالله بن عباس العباسی. عم سفاح خلیفۀ عباسی. مردی فصیح و خطیب و از بزرگان نهضت ضد خلفای اموی است. و پس از استقرار سفاح بر خلافت، ویرا نخست حاکم کوفه کرد و پس از اندک مدتی بحکومت حرمین (مکه و مدینه) و یمن و یمامه و طائف فرستادو داود در 133 هجری قمری بمدینه درگذشت. گفتار و خطب وی بسیار مرویست. و رجوع به حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 1 ص 194 و 201 و 205 و 206 و البیان و التبیین ج 1 ص 263 و الاعلام زرکلی و ضحی الاسلام ج 3 ص 283 و 284 و عیون الاخبار ج 2 ص 252 و تاریخ گزیده چ اروپا ص 287 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ)
داود بن عفان عمانی. محدث بود و از انس بن مالک و غیره روایت کرده است. (از معجم البلدان). محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
محمد بن شیخان سالمی عمانی. وی شاعر بود و در سال 1310 ه. ق. در قید حیات بوده است. او را دیوان شعری است در مدح برخی از پیشوایان اباضیه و تقریب به آنان. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا